پارت پنجاه و دوم

زمان ارسال : ۱۱۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه


- اره راست میگی شبیه بازاره این جا.

پس از این که همگی دور آتشی که بارمان روشن کرده بود جمع شدند، آتریسا نان و میوه‌هایی را که از کلبه‌ی بارمان برداشته بود بین همه تقسیم کرد.

پس از این که همگی کامل سیر شدند الینا با صدای بلند گفت:

- به نظرتون الان تو سارمید چه خبره؟ خانواده‌هامون چیکار میکنن؟ فکر کنم اون جا هم کم کم سرد شده باشه.

بارمان در حالی که آخرین

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    00

    عالی بود فقط زمان پارت بیشتر کنید ممنون میشم

    ۴ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم 💖🙂

    ۴ ماه پیش
  • نیلوفر آبی

    00

    امیدوارم اون موجود برای رونیکا دردسر درست نکنه خیلی قشنگ بود

    ۴ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    اتفاقا قراره کلی بهشون کمک کنه😍

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.